پیامک نيمه شعبان
پیامک نيمه شعبان
گفتم که خداوند منرا مرادي بفرست
توفان زده ام منرا نجاتي بفرست
فرمود که با زمزمه يا مهدي
نذر گل نرگس صلواتي بفرست
درانتظار باران نيست آنکه بذري نکاشته
زهي خوشیمن زماني که يار گشوده آيد
به کام غمزدگان غمگسار گشوده آيد
در صورتیکه فداي امام زمان نخواهد شد
ز راز چه گويم و راز , خویش چه عمل گشوده آيد
ويرانه خیر آنست که جمشيد سازه کرد
ويرانه خیر آنست که فرهاد فرو ريخت
ويرانه دل ماست که هر آدینه به يادت
صد توشه سازه گشت و دگر توشه فرو ريخت
پیامک نيمه شعبان
يازده پلکان زمين رفت درسمت ملکوت
يک گام باقیمانده , زمين شوق و اشتیاق شکفتن دارااست
شايد آن روز که سهراب نوشت :
( تا شقايق میباشد زندگي بايد کرد (
خبري از دل لبریز درد گل ياس نداشت
بايد اينگونه نوشت :
هر گلي نیز باشد , چه شقايق چه گل پيچک و ياس
زندگي بي مهدي
زندگي با غمهاست
پیامک نيمه شعبان
اي مدنيبرقع و مکي نقاب
سايهنشين , یک سری بود آفتاب
منتظران را بهلب آمد نفس
اي ز تو فرياد به فرياد رس
از ناکجاي وجود بي مقدارم , تا آستان بي کران کوي تو , در ميان سيلاب اشک ,
پلي از نياز مي زدم . پلي از توقع ,
از غيبت تا ظهور
چه توقع عجيبي
تو بين منتظران نیز
عزيز اینجانب چه غريبي !
عجيب خیس آن كه چه سهل
نبودنت شده عادت
چه بي خيال نشستيم
خیر كوششي , خیر تلاشی
تنها نشسته و گفتيم :
خداوند كند كه بيايي
آقا بيا تا زندگي مفهوم بگيرد
شايد دعاي مادرت زهرا بگيرد
آقا بيا تا با ظهور دیده هايت
اين دیده هاي ما کمي زهدوتقوا بگيرد
هر چند . . .
وی يوسف دلرباي زهراست/ با هيچ گهر خريدني نيست
با ديده ي از گناه لبريز/ آن روي چو ماه ديدني نيست
ولي . . .
تو مگو مارا بدان شه توشه نيست/ با کريمان امور طاقت فرسا نيست .
اين ديده نيست قابل ديدار روي تو/ چشمي دگر بده که بازدید کنم تورا
تو در ميان جمعي و اینجانب در تفکّرم/ کاندر کجا روم و پيدا کنم تورا
بخوان دعاي فرج را دعــــــــــا اثــــــر دارااست دعا کبوتر عشق و علاقه است و پر و بال داراست
بخوان دعاي فرج را و عـافــيــت بـطـلـــب که زمان بســـي فتنه زير ســـر دارااست
بخوان دعاي فرج را کـه يـوسـف زهــــــرا ز پشت پرده ي غيبت به ما نظـر داراست
بخوان دعاي فرج را به ياد خيمه ي سبز که آخرين گل سرخ از همگی خبـــر داراست
بــوي عـطــر يــار داراست جمـعه ها
وعــــده ديـــدار داراست جمــعه ها
جمــعـه هـا دل ياد دلبـر مـي کنـد
سرود يا ابـن الـحسن سـر مـي کنـد
غروب پنج شنبه بي قرارم / شبيه آدینه ها دیده انتظارم
صرفا يك آدینه مي آئي ولي اینجانب / تمام آدینه ها را دوست دارم . . .
اين عشق و علاقه آتشين ز دلم منزه نمي شود
مجنون به غير منزل ي ليلا نمي شود
بالاي تخت يوسف کنعان متن اند
هر يوسفي که